آرسام جونی آرسام جونی ، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

قصه های آرسام کوچولو

شانزدهمین ماهگرد

شانزده ماه از با هم بودنمان گذشت و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من  هر روز به شوق دیدنت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد. شانزدهمین ماهگردت مبارک عزیزم ...
17 فروردين 1393

روزهای نوروزی و سیزده بدر

نوروزی دیگر را در کنارت سپری کردیم اولین نوروزی که در کنارمون بودی سال ٩٢ و فقط سه ماه و چهارده روزه بودی و حالا یکسال بیشتر کنار تو بودن را چشیدهام چقدر روزها زود میگذره     با هزار زحمت تونستیم یه عکس بگیریم شد این نمیدانم آرزویت چیست! اما برای رسیدن به آرزویت دستانم به آسمان جاری و سبزه دلم را به نیت تو و  آرزویت هر چه که هست گره میزنم سیزده بدر هم تموم شد اولین سیزده بدری بود که بردیمت بیرون چون سال قبل بابایی خونه نبود و من و تو تنها بودیم و خیلی کوچولو بودی جایی نرفتیم ولی امثال هوای خوبی بود و اصلا بیرون مامانی و اذیت نکردی آخراش هم خوابیدی.   این عروسکو ت...
15 فروردين 1393

نوروز 1393

هفتسین مخصوص عسل خودم سلام عسل مامان ....عیدت مبارک ... امسال یعنی سال ١٣٩٣ دومین عیدی بود که تجربه کردی و کنارت بودیم.البته سال ٩٢ من و تو تنها بودیم ولی امثال سه تایی بودیم هر چند خوابت میومد منم چون میخواستم لحظه تحویل سال بیدار باشی نذاشتم بخوابی و بداخلاق شده بودی ولی اولین عیدی بود که سه تایی کنار هم بودیم و با وجود دلخوری هایی که از قبل پیش اومده بود کنار هم حس خوبی داشتم  جیگر مامان چند دقیقه قبل از تحویل سال روز اول عید آماده بودی بریم پیش مامان جون وقتی از پیش مامان جون برگشتیم خونه آخر شب بود و خوابت میومد وحالا چند روز بعد آرسام مامان        ...
8 فروردين 1393
1